کد مطلب:180068 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:188

دستگیری فرزدق، و عنایات امام سجاد به او
هشام كه مست و مغرور سلطنت بود، از شنیدن این قصیده، آن چنان خشمگین شد كه دستور داد مستمری فرزدق از بیت المال قطع گردد و او را دستگیر كرده به «عسفان» (قریه ای بین مكه و مدینه) تبعید و زندانی نمودند. ولی این دستور فرزدق را مرعوب نكرد، او در همان زندان اشعاری در سرزنش هشام سرود. وقتی كه این خبر به هشام رسید دستور داد او را به سوی كوفه روانه ساختند.

هنگامی كه امام سجاد علیه السلام از ماجرای تبعید فرزدق باخبر شد، با توجه به اینكه مستمری او را قطع نموده بودند، مبلغی پول (12 هزار درهم) برای فرزدق فرستاد. فرزدق آن را نپذیرفت و پیام داد كه من این قصیده را برای خدا گفته ام، امام سجاد علیه السلام آن مبلغ را به سوی او بازگردانید و چنین پیام داد: «ما از نیت پاك تو اطلاع داریم، ولی ما از خاندانی هستیم كه اگر چیزی را بخشیدیم، دیگر باز پس نمی گیریم، تو را سوگند می دهم كه این مبلغ را از ما بپذیری.»

در این هنگام، فرزدق آن را پذیرفت. [1] .

شاعر و عارف معروف «عبدالرحمن جامی» دانشمند و ادیب معروف قرن نهم، قصیده ی فوق را به اشعار فارسی تبدیل و ترجمه كرده و در كتاب «سلسلة الذهب» خود آورده است. در قسمت آغاز



[ صفحه 93]



آن می گوید:



پور عبدالملك بنام هشام

در حرم بود با اهالی شام



میزد اندر طواف كعبه قدم

لیكن از ازدحام اهل حرم



استلام حجر ندادش دست

بهر نظاره گوشه ای بنشست



ناگه آن نخبه ی نبی و ولی

زین عباد بن حسین علی



در كساء بهاء و حله ی نور

بر حریم حرم فكند عبور



هر طرف می گذشت بهر طواف

در صف خلق می فتاد شكاف



زد قدم بهر استلام حجر

گشت خالی ز خلق راه گذر



و در قسمت پایانی می گوید:



قصه ی مدح بوفراس [2] رسید

چون بدان شاه حقشناس رسید



از درم بهر آن نكو گفتار

كرد حالی روان ده و دو هزار



بوفراس آن درم نكرد قبول

گفت: مقصود من خدا و رسول



قال زین العباد و العباد

لا نؤدیه عوض لا نرتاد



زانكه ما اهل بیت احسانیم

هر چه دادیم باز نستانیم



ابر جودیم بر نشیب و فراز

قطره از ما به ما نگردد باز



آفتابیم بر سپهر علا

نفتد عكس ما دگر سوی ما



چون فرزدق به آن وفا و كرم

گشت بینا قبول كرد درم [3] .



هنگامی كه هشام به شام بازگشت، ماجرا را به پدرش



[ صفحه 94]



عبدالملك گفت: سایر مسافران حج نیز، داستان را برای عبدالملك تعریف كردند و احساسات او را بر ضد امام سجاد علیه السلام تحریك نمودند، حتی به او گفتند: «با بودن امام سجاد علیه السلام حكومت تو در خطر سقوط است، به زودی امام سجاد علیه السلام مردم را به سوی خود دعوت كرده و بر مسند خلافت می نشیند...»

كوتاه سخن آنكه: عبدالملك را به گونه ای تحریك نمودند كه تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را از مدینه به شام، تبعید كند. [4] .


[1] كشف الغمه، ج 2، ص 269 - الكني و الالقاب، ج 3، ص 26.

[2] فرزدق.

[3] كشف الغمه، ج 2، ص 269 - 272.

[4] الامام زين العابدين، تأليف عبدالعزيز سيد الاهل، ص 89 - 90.